یک وقتهایی برای اینکه خودت را راحت کنی، به خودت میگویی: نمیتوانم!
یک وقتهایی برای اینکه خودت را راحت کنی، به خودت میگویی: نمیتوانم!
ماهیهای لجنخوار و کفخوار که نقشهای مهمی در اکوسیستم آکواریوم ایفا میکنند، همیشه تنها، منزوی و گوشهگیر هستند و نسبت به ماهیهای دیگر، کمتر میشود آنها را در محیط آکواریوم دید. احساس میکنم این موضوع، حاوی یک پیام است.
میگفت: «هر وقت در خانه تنها بودیم و موقع رفتن به توالت، درِ توالت را بستیم، آنوقت توانستهایم یک قدم به دروازههای تمدن نزدیکتر شویم.»
ساعت شروع کاری ادارات 6:30 اعلام شده است. ساعت 7 است؛ کارکنان در حال تناول صبحانه هستند. هر ارباب رجوعی هم که وارد اداره میشود، با ترشرویی ایشان مواجه میشود! چون از نظر آنها، این اربابان رجوع، وقتنشناس و بیملاحظه هستند!
اگر اینطور فرض کنیم که در محل کار و حتی در بعد وسیعتر، در جامعه، عدهای هستند که اختلالهای روانی داشته و افکار، گفتار و رفتارِ بیمارگونهای دارند، و در مواجهه با چنین افرادی، از نوعِ برخوردشان با ما ناراحت نشده و عکسالعمل شدیدی نشان ندهیم، هر روز از کلی درگیری لفظی و حتی فیزیکی، جلوگیری خواهیم کرد. شیوهی من در مواجهه با چنین افرادی، سکوت توام با کمی لبخند است. در واقع من این افراد را به حال خود میگذارم و میگذرم.
گوجه فرنگی داخل کیسهی پلاستیکی، روی آهنِ داغِ پشتِ وانت و زیر نور مستقیم آفتاب، یک هفته هم که بماند، تر و تازه است؛ اما فقط کافی است از این شرایط نجاتشان بدهی و بخری و بیآوری بگذاری داخل یخچال؛ بعد از چند ساعت له و لورده و گندیدهاش را باید تحویل بگیری! البته بیانصافی هم اگر نکنیم، میشود از بین 5 کیلو گوجه، چند تایی را که فقط میتوانند مصرف املت داشته باشند را از بینشان پیدا کرد!!!
در رادیو، طوری روغن مایع و و غنی شدناش با ویتامینهای گوناگون را تبلیغ میکند که آدم میخواهد هر روز ناشتا یک بطری از آن را سر بکشد!
دوچرخهاش را کنار خیابان پارک کرده و رفته تمامی سیبهای درخت سیبی که داخل بلوار کاشته شده را چیده و ریخته داخل کیسهاش! یعنی حتی یک سیب هم روی درخت باقی نگذاشته! آنوقت انتظار دارد آن بالادستیها، همهی منابع بالادستها را برای خود نچینند!