اوایلِ دههی هشتاد که تب و تاب وبلاگنویسی و وبلاگخوانی بالا بود، دنبال یک نام کاربری خوب و یک عنوان بامسما برای ثبت یک وبلاگ برای خودم بودم. به هر نام و عنوانی هم رضایت نمیدادم! نام کاربری مد نظرم Autumn که در پرشینبلاگ(اولین سرویس وبلاگنویسی ایرانی) قبلاً توسط یک کاربر دیگر ثبت شده بود، در بلاگفای تازه راهاندازی شده، هنوز قابل ثبت بود. آن را ثبت و بعد از یادگیری مختصری از طراحی، یک قالب پاییزی برایش طراحی و فعالیتم را آغاز کردم. اسم وبلاگ و نام نویسنده را نیز «پاییز» گذاشتم. البته بعدها، نام نویسنده را به «مرد پاییزی» تغییر دادم. اوایل، پستها و مطالبی که در وب نظرم را جلب میکردند را در وبلاگ بازنشر میکردم. اما بعدها به انعکاس شعر و ادبیات شاعران و نویسندگانِ مورد علاقهام پرداختم. دوست داشتم ناشناس بمانم؛ و این موضوع به حدی برایم مهم بود که آن لحظهای که احساس کردم احتمالاً یکی از دوستانم متوجه هویت واقعی نویسندهی وبلاگ شده، تمامی پستها و حتی نام کاربری وبلاگ را نیز حذف کردم! یکی از خوانندههای وبلاگم که متوجه این موضوع شده بود، نام کاربریام را ثبت و با درج یک پست در همان وبلاگ، به دنبال من میگشت. من نیز که بعد از گذشت چند روز، دیگر مطمئن شده بودم هویت واقعیام در وبلاگ، پیش دوستم لو نرفته و احتمال لو رفتن آن فقط یک احساس اشتباه بوده، رمز وبلاگ را از دوست وبلاگنویسم گرفته و دوباره شروع به فعالیت کردم. بعد از مدتی، سرور بلاگفا با مشکل مواجه شد و بخش عمدهی پستهای اکثر وبلاگها که وبلاگ من نیز جزو آنها بود، حذف شدند. دیگر برای ادامهی وبلاگنویسی، دلسرد شده بودم. اما بعد از گذشت مدتی، دوباره علاقهمند به ادامه فعالیت شدم؛ البته اینبار، دوست داشتم روزمرهنویسی کنم. اما محدودیت در ابراز نظر و عقیده و متعاقباً خودسانسوری، آزاردهندهترین موضوع و دغدغهام شد. مگر میشد بدون سانسور و به صورت آزادانه عقاید و باورها و تحلیلهای خود را دربارهی مسائل پیرامون، بدون در نظر گرفتن عواقبشان، در وبلاگ انعکاس داد؟! به عضویت و فعالیت در سرویسهای وبلاگنویسی خارجی فکر میکردم؛ اما مسدود شدن آنها از طرف کارگروه فیلترینگ و مسائل و مشکلات مرتبط، مرا از این کار منصرف میکرد. اکنون بعد از گذشت سالها از آن زمان، هنوز پستهای دیگر وبلاگها را میخوانم و گاهی میآیم و به صفحهی خالی وبلاگم خیره میشوم؛ سالهاست که از زمان ایجاد این وبلاگ میگذرد؛ آیا واقعاً میتوانم و یا آیا اصلاً میشود نوشتن را دوباره آغاز کنم؟ نمیدانم!...