- اگر به موقعاش حرف پدرم را گوش کرده بودم، اکنون اوضاعام این نبود!
+ مگر پدرت چه گفته بود؟
- اصلاً گوش نکرده بودم که بدانم چه گفته بود!
از یک کلیپ اینستاگرامی
- اگر به موقعاش حرف پدرم را گوش کرده بودم، اکنون اوضاعام این نبود!
+ مگر پدرت چه گفته بود؟
- اصلاً گوش نکرده بودم که بدانم چه گفته بود!
از یک کلیپ اینستاگرامی
در برههای از دوران نامزدیام، اوضاع مالیام خراب شده و خریدهای خود و نامزدم را تحت تاثیر قرار داده بود. یک روز که برادرخانمام با دیدنِ کفشهای رنگ و رو رفتهی خانمام، تعارف خرید کفش برایاش کرده بود، وقتی خانم با خوشحالی و با خیالِ اینکه من نیز خوشحال خواهم شد، موضوع را با من در میان گذاشت، من برآشفته شده و آن پیشنهاد را رد کردم. اما بعد از آن روز، مدام در ذهنام با خودم کلنجار میرفتم که در آن ماجرا، حق با من بوده است یا با خانمام؟ یک روز موقعِ مطالعهی یک کتاب، به طور اتفاقی با جملهای مواجه شدم که پاسخِ پرسشام را در آن پیدا کردم! طبقِ آن نوشته، حق با هر دویمان بود! چون خانمها چنین پیشنهادی را کمک، و آقایان آن را توهین تلقی میکنند. به همین سادگی!
خوب یادم است در دورهی اپیدمی کرونا، دیوانهوار همهچیز و همهجا را ضدعفونی میکردند! یک روز در غیاب من در شرکت، یک نفر با لباس و کلاه ایزوله و سمپاش به دوش، وارد دفتر شده و با بیملاحضهگی تمام، حمامِ ضدعفونی کننده راه انداخته بود! کامپیوتر دفتر به خاطر همین سهلانگاری، کلاً از کار افتاد!
پینوشت:
البته آن اتفاق، بیشتر شبیه دوستی خاله خرسه بود! چون آن شخص، به درخواستِ مدیرِ شرکتِ همجوار، دفترِ شرکتمان را با تمام متعلقات ضدعفونی کرده بود!
در جمع مجردی مردانه، دوست ندارم خانمام تماس گرفته و جویای حال و احوالام شود. خانمام در جمع مجردی زنانه، دوست دارد تماس بگیرم و جویای حال و احوالاش شوم.
نوشته بود: روزهای بد را همان روز، و روزهای خوب را بعدها متوجه میشویم!
هر وقت در یک وبلاگ، لینک "ارتباط با من" میبینم، یادِ ارتباط نامشروع میافتم! دور شو... دور شو شیطان...!!!
پینوشت:
خواستم پیشنهاد دهم به جای "ارتباط با من" از "تماس با من" استفاده شود، دیدم برای ذهن منحرفِ من، کلمهی "تماس" هم خالی از لطف نیست!
نمرود را با یک پشه به هلاکت رساندی؟! قسم به خودت که هیچکس غیر از خودت از معادلاتت سر در نمیآورد!
در حین رانندگی در جاده، ماشین خاموش شد. بدونِ حتی یک سعی کوچک برای پیدا کردن علتِ مشکل، با یدککش تماس گرفته و ماشین را به نمایندگی رساندم. با تعویضِ یک فیوزِ سوخته، مشکل حل شد! مشکلی که میتوانست با یک فیوز 10 هزار تومانی که اتفاقاً در داشبورد هم موجود بود حل شود، 800 هزار تومان برای من آب خورد، آن هم با کلی معطلی!
پینوشت ۱:
منکرِ تخصص در تشخیص علتِ مشکل توسط آن نمایندگی نیستم؛ اما یک راننده، باید خودش حداقل از علت مشکلات جزئی ماشین، سردربیآورد! حالا این موضوع را میتوان برای دیگر مشکلاتی که در زندگی بروز میکنند نیز در نظر گرفت. "نمیدانم، راحتی جانام" همیشه هم خوب نیست!
پینوشت ۲:
در بین فامیل، دوستان و آشنایان، اولین کسی بودم که میتوانستم دیش و گیرندهی ماهوارهای را تنظیم کنم. اکنون به محض بروز کوچکترین مشکل در گیرندهی ماهوارهای خانه، با نصاب تماس میگیرم! امان از این تنبلی و راحتطلبی!
اِشکال بیشترِ ما آنجاست که از افرادِ غیرعادی، انتظاراتِ عادی داریم!