رادیو سکوت

عادت به قفس...

درِ قفسِ پرنده را باز گذاشته‌ام. عروس هلندی که در قفس سر از تخم درآورده و تمامِ عمرش را نیز در قفس محبوس بوده، متعجب از این‌که چرا درِ قفس باز است و حتی بعد از کلی تلاش برای بستنِ درِ قفس(!) با ترس و دو دلی از قفس بیرون آمده و به جای تلاش برای پریدن و پرواز، شروع کرده به بازی با گل‌های قالی!!! ای دادِ بی‌داد... ای دادِ بی‌داد...

۲۹ فروردين ۰۳ ، ۲۲:۴۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رادیو سکوت

شمعِ افروخته...

ساعت نزدیک ۱۲ نیمه شب است. برق شهر قطع شده. شمع روشن کرده‌ایم. غیر از صدای رادیو، صدای دیگری در خانه نیست. خسرو شکیبایی در حال دکلمه‌ی شعری از فروغ فرخ‌زاد است:
من
پری کوچک غمگینی را
می‌شناسم که در اقیانوسی مسکن دارد
و دل‌اش را در یک نی‌لبک چوبی
می‌نوازد آرام، آرام
پری کوچک غمگینی
که شب از یک بوسه می‌میرد
و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد
یاد خوابی ‌می‌افتم که بعد از فوت شکیبایی دیده بودم. دیدم مرحوم در دنیای پس از مرگ، قسمتی از موهای‌ سرش را بنفش کرده است. با تعجب پرسیدم: مگر رنگ کردن موهای مردان گناه نیست؟! گفت: نه! خودِ پیامبر، موهای ریش‌اش را رنگ می‌کند. ریش خاکستری پیامبر، جلوی چشمان‌ام تداعی شد... از خواب بیدار شدم.

۲۸ فروردين ۰۳ ، ۲۲:۴۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رادیو سکوت

Dreams

فرمانده رو به روحِ سربازان کشته شده:
می‌شود همه‌ی تقصیرها را متوجه حماقت‌های جنگ کرد؛ اما همه‌ی حقیقت نمی‌تواند این باشد! من نمی‌توانم بی‌تدبیری و بی‌کفایتی خودم را در این مورد نادیده بگیرم.

- اپیزود Tunnel فیلم سینمایی Akira Kurosawa’s Dreams

۲۴ فروردين ۰۳ ، ۲۲:۴۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رادیو سکوت

وصال!

لذت شبِ قبل از تعطیلی، از خودِ روز تعطیل، بیشتر است! ظاهراً پنج‌شنبه شب، همان شبِ جمعه است!!! در ویکی‌پدیا نوشته: "شبِ جمعه، اصطلاحی است که برای شبِ پیش از روزِ جمعه (پنج‌شنبه‌شب) گفته می‌شود."

۲۳ فروردين ۰۳ ، ۱۵:۱۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رادیو سکوت

رادیو و دیگر هیچ...

آه رادیو... آآآه رادیو... هنوز هم زیبایی و جذاب...

پی‌نوشت:
تا رادیو هست، زندگی باید کرد!

پیشنهاد:
برنامه VRADIO را از این وب‌سایت با این وب‌سایت دریافت کنید و به رادیوهای سراسر دنیا دسترسی داشته باشید!

۲۳ فروردين ۰۳ ، ۱۵:۱۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رادیو سکوت

زندگی‌ام بدون من

فیلم سینمایی My Life Without Me داستانِ یک خانم 23 ساله‌ی سخت‌کوش است که با دو دختر کوچک و همسر خود زندگی پرمشغله‌ای دارند. او بعد از این‌که با خبر می‌شود به سرطان مبتلا شده و فقط 2 ماه زنده می‌ماند، لیستی از کارهای که باید انجام دهد تهیه می‌کند؛ کارهایی که اگر قرار بود زنده بماند، انجام‌شان نمی‌داد:
- هر روز چندین‌بار به دختران‌اش بگوید که دوست‌شان دارد.
- هر چیزی که دوست دارد، و حرف‌های عاشقانه‌ی بیشتری برای همسرش بگوید.
- برای همسرش، یک همسر پیدا کند که برای بچه‌های‌اش نیز مادر خوبی باشد.
- برای دختران‌اش تا 18 سالگی‌شان پیام‌های تبریک تولد ضبط کند.
- هر چقدر که دل‌اش می‌خواهد سیگار بکشد و مشروب بخورد.
- با یک مرد دیگر بخوابد، فقط برای این‌که ببیند چه حسی دارد.
- کسی را عاشق خودش کند.
- به ملاقات پدرش که در زندان است برود.
- مدل موی‌اش را عوض کند و ناخن مصنوعی کاشت کند.

و جمله‌ای از طرف پدر در زندان به دخترش:
خیلی سخت است یکی را دوست داشته باشی، اما نتوانی خوشبخت‌اش کنی...

۲۲ فروردين ۰۳ ، ۱۵:۱۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رادیو سکوت

8K City

صبحِ بعد از یک شبِ بارانی... آسمان آبی، هوا سرشار از اکسیژن، خیابان‌ها و کوچه‌های شسته شده، ماشین‌های تمیز... چشم‌انداز Full HD که چه عرض کنم، 4K هم کم است، وضوحِ بصری شهر 8K است!

پی‌نوشت:
هم اکنون متوجه شدم به وضوحِ 16K و حتی راست یا دروغ به 32K و 64K و... هم دست یافته‌ایم!

۲۲ فروردين ۰۳ ، ۱۵:۰۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رادیو سکوت

اعصاب!

نمی‌دانم کسی که سکوت و آرامش را دوست دارد از نظر روحی و روانی سالم‌تر است یا کسی که سر و صدا و شلوغی را!

۲۱ فروردين ۰۳ ، ۱۵:۰۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رادیو سکوت

Artificial intelligence

نگرانی‌ها درباره‌ی سویه‌های منفی هوش مصنوعی را نباید نادیده گرفت.

- نتیجه‌ای که از تماشای قیلم سینمایی Terminator: Dark Fate گرفتم!

پی‌نوشت:
جا دارد در اینجا به نقل از ویکی‌پدیا از مجموعه قوانین سه‌گانه‌ی رباتیک که توسط آیزاک آسیموف، نویسنده‌ی علمی–تخیلی طراحی شده‌اند، یادی کنیم که خواندن‌شان خالی از لطف نیست. این قوانین گرچه در چند اثر پیشین نویسنده، ندا داده شده بودند، نخستین بار در سال ۱۹۴۲ در داستان کوتاه Runaround عرضه شدند. این داستان بعدها در مجموعه‌داستان "من، ربات" در سال ۱۹۵۰ مجدداً منتشر شد. قوانین سه‌گانه‌ی رباتیک، نقل شده از کتابچه‌ی رباتیک، ویرایش پنجاه و ششم، سال ۲۰۵۸ از این قرارند:
1- یک ربات نمی‌تواند به یک انسان آسیب بزند یا به دلیل وارد عمل نشدن، اجازه دهد تا که انسانی آسیب ببیند.
2- یک ربات باید به دستورهای دریافتی از یک انسان عمل کند، مگر در مواردی که این دستورها در تناقض با قانون شماره‌س یک باشد.
3- یک ربات باید از وجود خویش مراقبت کند مادامی که این محافظت در تضاد با قوانین شماره یک یا دو قرار نگیرد.
بعدها آسیموف، قانون دیگری نیز اضافه کرد:
"قانون صفر"
[4] یک ربات نمی‌تواند به بشریت آسیب بزند، یا با بی‌عملی‌اش اجازه دهد که بشریت آسیب ببیند.
این قوانین با شکل‌ دادن اصول داستان‌های رباتیک آسیموف، در مجموعه داستان‌های رباتیک او نقش ایفا می‌کنند.

۱۸ فروردين ۰۳ ، ۱۵:۰۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رادیو سکوت

SE7EN

فیلم سینماییِ SEVEN که گاهی به صورت SE7EN نیز نوشته می‌شود را برای اولین بار تماشا کردم. یک فیلم جنایی و دلهره‌آور که در سال ۱۹۹۵ منتشر شده است. فیلمی که با دست‌آویز قرار دادنِ هفت گناه کبیره یا همان هفت گناه مهلک در الهیات کاتولیک، حول محورِ رفتارهای خودسرانه‌ و احساسیِ افراد یک جامعه می‌چرخد.
تراوش‌های ذهنی من در زمان تماشای این فیلم:
1- کج‌فهمی‌های پیروان یک مذهب یا یک مکتب، می‌تواند نتایج فوق‌العاده خطرناکی داشته باشد و باعث بروز فجایع مخوف شود!
2- عده‌ای بر این باورند که می‌توانند خودسرانه جامعه را از ناپاکی و آلودگی، پاک کنند! یکی از روی احساس مسئولیت کاذب، و دیگری از روی حس انتقام‌جوئی!
3- این‌که سیستم‌های سالم، برخی از اطلاعات شخصی و خصوصی و همچنین فعالیت‌های شهروندان را جمع‌آوری می‌کنند، همیشه هم بد نیست.
4- اگر همه مثل هم فکر کنند، سنگ روی سنگ بند نمی‌شود!
5- عده‌ای هستند که سرشان درد می‌کند برای دردسر! برعکسِ عده‌ای دیگر که همواره به دنبال آرامش‌اند.
6- فرزندآوری در یک بستر یا اجتماعِ نامطلوب، نگرانی‌ها و مصائب خودش را دارد.
7- این فیلم، مرا یاد فیلم سینمایی عنکبوت مقدس انداخت!

صفحه‌ی فیلم seven در ویکی‌پدیا
صفحه‌ی هفت گناه کبیر در ویکی‌پدیا

۱۵ فروردين ۰۳ ، ۱۵:۰۰ ۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
رادیو سکوت