باید دفتر کارم را با یک گلدانِ سرسبز، زنده کنم!
به پسر نه سالهام گفتهام شبهایی که خوابت نمیبرد، برای اینکه بخوابی، اینطور فرض کن که خوابت میآید، اما من نمیگذارم بخوابی!!! ظاهراً این پیشنهاد جواب هم داده است! و من فکر میکنم سالها بعد، روزی از من خواهد پرسید: بابا، وقتی کوچک بودم و خوابم میآمد، چرا نمیگذاشتی بخوابم؟!
- کادوی روز پدر برای من...
گاهی افکار و رفتار کودکان، عاقلانهتر از افکار و رفتار بزرگسالان است. در واقع، دنیای کودکان، معمولاً جدیتر از دنیای بزرگسالان است.
پینوشت:
چه کارهای احمقانهای که از بزرگسالان سر نمیزند!
بخشی از من در گذشته گیر کرده است؛ در آهنگهای دههی 80 و 90 میلادی و در وبلاگهای دههی 80 شمسی...
ویکیپدیا:
نوستالژی، یک احساس غمانگیز همراه با شادی نسبت به اشیاء، اشخاص و موقعیتهای مربوط به دوران گذشته است.
معمولاً گوش دادن به یک منبع موسیقی مثل رادیو که نمیدانم تِرَک بعدی چه خواهد بود، برایام لذتبخشتر است!
پینوشت:
مثلِ رادیو دربست
حکایت اول:
من: بهبه... شاسی بلند خریدی؟ مبارکه!
دوستم: قربانت. ماشین چینیه دیگه! تازه از دم قسط هم هست! متعلق به شماست.
(اینها را به خاطر من میگوید تا غبطه نخورم.)
حکایت دوم:
من: بهبه... شاسی بلند خریدی؟ مبارکه!
دوستم: ممنون.
(بعداً متوجه میشوم که متعلق به خواهرش است!)
وارد مرحلهای از زندگی شدهام که جملهی: "آدم از یک جایی به بعد دیگر..." مدام در ذهنام تکرار میشود.
برخی از دهانشان میرینند.
پینوشت:
عادت کردهام به تعامل با هر تیپ شخصیتی.
کیفیت و کمیت، و حتی بودن یا نبودنِ روابط را پول تعیین میکند؛ روابط با غریبهها، روابط با آشنایان، با همسایهها، با فامیل، با خانواده، با والدین، با همیر، با فرزند و حتی روابط با خود!