...GOD SAY

ذهنِ خسته، هوای گرگ و میشِ غروب، ورود ناگهانی به جاده‌ی خیس با سرعتِ زیاد، مواجهه با یک تصادف زنجیره‌ای در چند ده قدمی! صدای جیغِ لاستیک‌ها از ترمز شدید، انگشتانِ چنگ‌زده به فرمان و چشمانِ نگران و درمانده و خیره به مقابل...! یک OUT OF CONTROL به تمام معنا!!! فقط خدا حرف زد...

Decision

با هر بهانه، به هر دلیل و با هر توضیح و توجیه و غیْرِ ذٰلِک، زندگی باید ادامه داشته باشد؛ چون World Maker این‌طور تصمیم گرفنه. والسلام!

آزاد

استعفاء از شرکت و خروج از شغل کارمندی و آغاز شغل شخصی، جدای از معایب، مزیت‌های خودش را دارد.

الف!!!

کودکی که هنوز حروف «ل» و «ف» را ندیده و نخوانده، برای یادگیری اولین حرفِ حروف فارسی یعنی «ا»، چطور «الف» را بفهمد و بخواند؟!

وبلاگ

هنوز هم زیبایی وبلاگ‌نویسی...

بهترین شغل دنیا

بهترین شغل دنیا، شغلی است که شاغل به آن علاقه دارد.

شاید...

دل‌ام یک لحظه به حال غنچه‌هایی که چیده و داخل لیوانِ آب گذاشته ام، سوخت! آیا خودشان خبر دارند که دیگر به ساقه و ریشه وصل نیستند؟

پی‌نوشت:
غنچه‌هایی که شکفته می‌شوند، شاید دیگر برای‌شان مهم نباشد که ریشه داشته یا داخل آب بوده‌اند؛ و شاید همین که تبدیل به گل شده‌اند، از نظر خودشان به کمال رسیده‌اند...

جوی، میزانِ ملت است!

میزانِ فرهنگ و تمدن یک شهر را از وضعیت جوی‌های آن شهر می‌توان تشخیص داد.

طریقتِ عشق!

راهِ رسیدن به صندلی مدیریت، از آبدارخانه می‌گذرد!

اجتماعِ بی‌سلیقه!

با اجتماعی که با شلوار پارچه‌ای، کفش ورزشی می‌پوشد و تی‌شرت را زیر شلوارش می‌گذارد، چگونه باید کنار آمد؟!