کارِ جدیدم: خیره شدن به کندلها و نمودارهای رمزارزها...!!!
پینوشت:
دلم نیامد به جای کارِ جدید، بنویسم: قمارِ جدید!
پینوشت2:
یکی از تریدرها میگفت کسی که از بازارهای مالی سر در نمیآورد، به چشم قمار به آنها نگاه میکند!
کارِ جدیدم: خیره شدن به کندلها و نمودارهای رمزارزها...!!!
پینوشت:
دلم نیامد به جای کارِ جدید، بنویسم: قمارِ جدید!
پینوشت2:
یکی از تریدرها میگفت کسی که از بازارهای مالی سر در نمیآورد، به چشم قمار به آنها نگاه میکند!
در فیلمهای سینمایی(معمولاً خارجی) همیشه یک کامپیوتری هست که به اطلاعات تمامی افراد، دسترسی دارد. حتی اینکه فردِ مورد نظر، صبح، چایی را با چند قند خورده است!
خانمها و افراد مسن، رانندههای بدی نیستند؛ اما اکثر رانندههای بد، یا خانم هستند یا مسن!
اگر اعصابام درست باشد، دیدنِ تیپهای شخصیتی گوناگون با رفتارها و گفتارهای مختلف، میتوانند برایم جالب و سرگرم کننده باشند.
- اندر تفکرات ایستادن در صف سنگک در یک صبح دلانگیز بهاری بعد از یک شبِ بارانی
شبِ ابری و کمی سرد بهاری، بعد از یک عصرِ بارانی، تنهایی و صدای موسیقی آرام از رادیو...
زندگیمان، حاصل انتخابهایی است که میکنیم و انتخابهایی که میشویم.
من، پسرِ یک پدر، و پدرِ یک پسر!
پینوشت:
به وظایفام فکر میکنم.
یک ستارهشناس در تلویزیون صحبت میکند. در مقابل دانستههای او، احساس بیسوادی و در مقابل عظمت جهان، احساس حقارت میکنم.
بدترین قانون، قانونی است که تن به تغییر نمیدهد؛ و وقتی قانونگذار اصرار بر اجرای آن داشته باشد، قانونشکنی، به هنجار تبدیل میشود. و صد البته که قوانینِ بد، برای شکستن هستند، نه برای اطاعت کردن.
- به عاریت گرفته شده از این وبلاگ، به اضافهی کمی برداشت شخصی به همراهِ کمی تغییر